گنجور

 
اسیر شهرستانی

سجده غفلت من قبله نما ساخته است

کار ناساخته ام را چو خدا ساخته است

محو تردستی استاد ازل می گردی

گر بدانی که در این پرده چها ساخته است

در هم از پیچ و خم طره امید مباش

ای خوش آن کار که دشوار نما ساخته است

با دل هیچکسی کار نداریم اسیر

دل ما از گل تسلیم و رضا ساخته است