گنجور

 
اسیر شهرستانی

به عالم حکم اشک ما روان است

زمین آیینه دار آسمان است

سرایتهاست با این چهره زرد

گل سیراب اشکم زعفران است

چها گل می کند در عشقبازی

بهارش دست پرورد خزان است

چرا رنگین نسازد انجمن را

کدوی باده پیر دلجوان است

گل ناچیده خرمن می توان کرد

به گلزاری که اشکم باغبان است

 
 
 
ادیب صابر

بگردان روی دل از فکرت بد

که بد کردن نه کار بخردان است

بدی اندیشه کردن در حق خلق

بدی کار تو در وی نهان است

کسی که نیکی اندیشد به هر کس

[...]

عطار

جهانی جان چو پروانه از آن است

که آن ترسا بچه شمع جهان است

به ترسایی درافتادم که پیوست

مرا زنارِ زلفش بر میان است

درآمد دوش آن ترسا بچه مست

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۷ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سعدی

اگر کشوَرخدایِ کامران است

وگر درویشِ حاجتمندِ نان است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه