بسکه با حیرت برآوردیم کام خویش را
بر جبین ما نویسد عشق نام خویش را
پیچ و تابم بس نبود از رشک قاصد سوختم
هم نوشتم نامه هم بردم پیام خویش را
شکوه بیجا چرا می کردم از بیداد او
من که از خود می کشیدم انتقام خویش را
داشتم رنگین بهار فرصتی از اشک و آه
وز گل و سنبل گرفتم صبح و شام خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با حیرت از عشق سخن میگوید و به زیباییهای آن اشاره میکند. او از احساسات و عواطف خود در مواجهه با عشق مینویسد و در عین حال، به تب و تاب و تلاشش برای ابراز عشق به محبوب اشاره میکند. شاعر از شکایتهای بیپایهاش از بیعدالتی معشوق میگوید و خود را مسئول انتقام از او میداند. در نهایت، او به فرصتهای شیرین زندگی و زیباییهای بهار با یادآوری اشکها و آههایش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر شگفتیهایی که تجربه کردهایم، عشق خود را بر پیشانی ما بهوضوح مینویسد.
هوش مصنوعی: من به قدری دچار حسادت شدهام که از شدت آن سوختهام. هم نامه نوشتم و هم پیام خود را منتقل کردم.
هوش مصنوعی: چرا من به طور نادرست از ظلم او گلایه میکردم در حالی که خودم انتقام کارهایم را از خودم میگرفتم؟
هوش مصنوعی: در فصل بهار، فرصتی را از اشک و ناله و همچنین از گل و سنبل به دست آوردم تا صبح و شبهای خود را پررنگتر و زیباتر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داشتی مخصوص من تا لطف عام خویش را
کردی آزاد از غم عالم غلام خویش را
در محبت داده ام آیینه دل را جلا
پخته ام در آتشی سودای خام خویش را
عشق نگذارد که بنشیند غباری بر دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.