حرف بی صرفه و بیتابی اظهار کم است
بوی این باده پر و ساغر سرشار کم است
خاطر چاره گران زحمت درمان می شد
من و آن درد که در عهد تو بسیار کم است
ای دل از دست تو آخر به جلا خواهم زد
چه بگویم که در اقلیم سخن عار کم است
من هم از شوخی پرواز گلی می چیدم
چه کنم خنده بیدردی گلزار کم است
شیشه ام بوی گلاب از گل سنگی نکشید
دل چه منت کشد از عیش چو آزار کم است
منت از غیرت بی مطلبیش می سوزد
به گرانقدری دیوانه سبکسار کم است
شده آیینه این بی خبران عیش جهان
باده آن زور ندارد دل هشیار کم است
گشت پامال تماشا دل و حسرت باقی است
سوخت بازار و همان گرمی بازار کم است
سرو از تربیت سایه گل خاست اسیر
سفر نشو و نما بی تعب خار کم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان اندوه و نارضایتی شاعر از زندگی و عشق میپردازد. شاعر بیان میکند که کلماتش بیفایده و دلش بیتاب است و به دنبال بادهای معنادار و ساغری پر است. او به دردهایی که در عشقش دارد اشاره میکند و میگوید این دردها در زمان معشوقش بسیار کم است. شاعر از دلش میخواهد که به او آرامش بدهد و از ناامیدی در سرزمین سخن مینالد.
شاعر در ادامه به یادگارهای شیرین و لحظات خوشی اشاره میکند که در حال حاضر کم است. او به این نکته توجه میکند که خوشیها در مقابل غم و درد کمرنگاند و از عیش و روزهای خوش گذشته یاد میکند. در نهایت، شاعر به تجلی زیباییها در زندگی اشاره میکند اما حسرت دل و زندگی پر از درد را درون خود احساس میکند.
به طور کلی، این اشعار ترکیبی از غم و عشق، گلی و خاری، و زیبایی و درد را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به بیانی ساده و روان از این بیت سخن بگوییم، میتوانیم بگوییم که در مواقعی که سخن بیفایده است و انتظار میرود که احساسات و شوق بیشتری ابراز شود، واقعیات نشان میدهند که چیزهایی مانند شراب و لیوان پر از آن، به اندازهای که ما انتظار داریم، موجود نیستند. در واقع، اشاره به کمبود شوری و احساس در بیان و وجود لذتها است.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه کسانی که در جستجوی راهحل هستند، به راحتی میتواند آرامش یابد. اما من هنوز با دردی روبهرو هستم که در دوران تو به ندرت دیده میشود.
هوش مصنوعی: ای دل، در نهایت میخواهم از تو دل بکنم چون در دنیای گفتوگو کمبود عار و خجالت وجود دارد.
هوش مصنوعی: من هم از طریق شوخی و زندگی، گلی میچیدم، اما میدانم که خنده و شادی بدون درد و رنج، در گلزار همیشه کم است.
هوش مصنوعی: منظور از این جمله این است که شیشه من، که به نوعی نماد وجود و احساسات من است، بوی خوش گلاب را از گل سنگی نمیگیرد. حالا دل من چه انتظاری میتواند داشته باشد وقتی که لذت و شادی در زندگیام کم شده و آزار و ناراحتی زیاد است؟ در واقع، اشاره به این دارد که وقتی خوشی حقیقی وجود ندارد، دل نمیتواند از چیزهای بیمعنا خوشحال شود.
هوش مصنوعی: غرور و غیرت بیدلیلش باعث آتش گرفتن او میشود، زیرا ارزش واقعی یک دیوانه سبکسر به اندازهای نیست که به این مسائل اهمیت بدهد.
هوش مصنوعی: آینهای که به احساسات و شادیهای دنیا نگاهی میاندازد، نشان میدهد که خوشیهای دنیا چنان قوی نیستند که بتوانند دل آدمی که بیدار و آگاه است را به خود مشغول کنند.
هوش مصنوعی: دل و چشمانتظاری ما همچنان باقی است، هرچند که شوق و هیجان در دل بر ما گذشته و بازار رویدادها خراب شده است.
هوش مصنوعی: نتیجه تربیت درست، به مانند سربلند شدن یک سرو از سایه گل است. هرگز اسیر محدودیتهای سفر و تغییر نشوید، چرا که در این مسیر، سختیهای خیلی کمی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مو به موئیم دل و بهر غم یار کم است
همه تن دیده شدیم و پی دیدار کم است
یک جهان شکوه و یک روز قیامت چه کنم؟
حرف بسیار و مرا فرصت گفتار کم است
با چنین قامت و رفتار که من میبینم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.