جلوه باغ نظر و چهره گلستان دل است
طره بی سر و سامان سرو سامان دل است
اینقدر حیله ندانم ز که آموخته است
می خورد خون دل اما قسمش جان دل است
دیده در پرده کند شمع تماشا روشن
شب قدری که تماشای تو مهمان دل است
جلوه هر نفسم شعله آتشبار است
سینه پروانه شود جوش چراغان دل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.