گنجور

 
اسیر شهرستانی

حرف مجنون تو از گلبرگ تر نازکتر است

حلقه زنجیرش از آب گهر نازکتر است

چون نگاه پاکبازانم سر پرواز نیست

ورنه دام از پرده های چشم تر نازکتر است

فتنه جوی من نمی سازد به خوی خویشتن

خاطر او بیشتر از بیشتر نازکتر است

از نوید لطف پنهانش فریبم می دهد

گفتگوی قاصد از لطف خبر نازکتر است

داغ شو گردون ز نومیدی که در چشم اسیر

رنگ گلهای دعای بی اثر نازکتر است