گنجور

 
اسیر شهرستانی

خط بر سرهر حرف چو تقویم کشندت

زان به که خطی بر سر تسلیم کشندت

ای خاک نشین رتبه ات از دولت خواری است

مگذار که در پله تعظیم کشندت

چون گرد از این جاده بکش دامن همت

حیف است که اقلیم به اقلیم کشندت

بر صفحه رحمت رقم حرف امید است

تیری که بر هر مو به تن از بیم کشندت

بی شان ادب صورت دیوار وجودی

هر چند که با خانه تعلیم کشندت

هر چند اسیر غمی از حرف میندیش

در چشم کند سرمه گر از بیم کشندت؟