گنجور

 
اسیر شهرستانی

محبت خوش جناغی بسته وحشت الفت است امشب

برای مصلحت یاران عداوت الفت است امشب

بکش پیمانه و گلزار رخساری چراغان کن

اگر در گیرد از روی تو صحبت الفت است امشب

نگاه نیم مستش اختراعی کرده از شوخی

که با شب زنده داری خواب راحت الفت است امشب

ز رنگ باده و رخسار ساقی خوش تماشایی است

چراغ دیر را با شمع خلوت الفت است امشب

اسیر از شوخی حسنش گل و شمعی که می بینی

قمار رنگ می بازند حیرت الفت است امشب