تا داروی دردم سبب درمان شد
پستیم بلندی شد و کفر ایمان شد
جان و دل و تن هر سه حجابم بودند
تن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
تا داروی دردم سبب درمان شد
پستیم بلندی شد و کفر ایمان شد
جان و دل و تن هر سه حجابم بودند
تن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به تأثیر دارویی که دردش را درمان کرده اشاره میکند. او از حالتی که پیش از درمان داشته میگوید و اینکه چطور بدن، دل و جانش مانع از رسیدن به حقیقت بودهاند. اما پس از درمان، این موانع زدوده شده و ارتباط عمیقتری با جانان (محبوب) برقرار کرده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که داروی درد من باعث بهبودی من شده، در مقام پستی قرار گرفتهام و حالا اوج گرفتهام و بیباوری تبدیل به ایمان شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا شاعر به تجلی و تحول روح و وجود اشاره میکند. در ابتدا، وجود او با لایههایی از جسم و احساسات پوشیده شده بود. سپس با گذر زمان، این حجابها برداشته میشوند. جسم به دل تبدیل میشود، دل به جان و در نهایت جان به معشوق میرسد. این تغییرات نشاندهندهی فرایند رسیدن به حقیقت و عشق عمیق است که در نهایت، روح انسان به سرچشمه خود میپیوندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگسستی ایا بسر طمع آسان شد
منزلگهت از قناعت آبادان شد
از دست بت شاهد، جان بیجان شد
دل در طلب وصلش بی درمان شد
او خود بخودی ز ما همی پنهان شد
کفر و اسلام نزد ما یکسان شد
دل از طمع خام چنان بریان شد
از آتش شوقی که چنان نتوان شد
جانی که ز قدر فخر موجوداتست
در راه غم تو با عدم یکسان شد
تا داروی او درد مرا درمان شد
پستیم بلندی شد و کفر ایمان شد
جان و دل و تن، هر سه حجاب ره بود
تن دل شد و دل جان شد و جان جانان شد
زلف تو دلم برد و بقصد جان شد
گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
در تاب شد از نخست و بر خود پیچید
پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.