گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

شاهی، که به روز رزم از رادی

زرین نهد او به تیر در پیکان

تا کشتهٔ او ازان کفن سازد

تا خستهٔ او ازان کند درمان

مسعود سعد سلمان

یارم به سفر شد ای مسلمانان

دل همره او و همره دل جان

ای رفته و برده جان و دل باز آی

از بهر خدای تا کی این هجران

با وصل رهی یکی زمان بنشین

[...]

امیر معزی

بنگر به صبوح مجلس سلطان

خرم شده همچو باغ در نیسان

اقبال‌ ندیم و بخت‌ خدمتگر

توفیق‌ رفیق و چرخ‌ سعد افشان

سلطانِ معظمِ و ندیمانش

[...]

قوامی رازی

ایا در حکم تو کرده جهانبان

جهان چندان که هست آباد و ویران

وزیر شرق و غرب و صدر اسلام

پناه ملک و دین و پشت ایمان

تو را آن پیرهن پوشید دولت

[...]

ادیب صابر

ای بسا کس که دینش ویران است

ور چه کرده است خانه آبادان

شادمانم از آنکه هست مرا

دین آباد و خانه ویران

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه