بدایت غم عشّاق را نهایت نیست
نهایت ره مشتاقرا بدایت نیست
سخن بگوی که پیش لب شکر بارت
حدیث شکر شیرین بجز حکایت نیست
بسی شکایتم از فرقت تو در جانست
وگرنه از غم عشقت مرا شکایت نیست
گرم بتیغ جفا می کشی حیات منست
چرا که قصد حبیبان بجز عنایت نیست
چنین شنیده ام از راویان آیت عشق
که در قرائت دلدادگان روایت نیست
کدام رند خرابات دیده ئی کو را
هزار زاهد صد ساله در حمایت نیست
مباش منکر احوال عاشقان خواجو
که قطع بادیه ی عشق بی هدایت نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و اشتیاق عاشقان است. شاعر میگوید که غم عشاق هیچگاه به پایان نمیرسد و در عشق واقعی، مشکلات و دشواریها جزئی از مسیر هستند. او به اهمیت صحبت کردن از عشق و خاطرات شیرین آن اشاره میکند و میگوید که حتی در فراق محبوب، از غم عشق شکایت نمیکند. با اشاره به مشکلات عشق، شاعر به لطف و رحمت حبیب اشاره میکند و میافزاید که باید درک کرد که احوال عاشقان پیچیده و عمیق است. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که در مسیر عشق باید راه را پیدا کرد و این سفر بدون هدایت ممکن نیست.
هوش مصنوعی: آغاز غم عاشقان پایانی ندارد و پایان راه عاشق نیز آغاز دیگری است.
هوش مصنوعی: صحبت کن که وقتی لبهای شیرینت باز میشود، جز داستانی شیرین و دلپذیر چیزی شنیده نمیشود.
هوش مصنوعی: من از دوری تو در دل خود بسیار ناراحتم، اما از غم عشق تو هیچ شکایتی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر با بیرحمی به من آسیب میزنی، به این دلیل است که جانم در گرو حاکمیت عشق توست، چون هدف از محبت و دوستی جز لطف و مهربانی نیست.
هوش مصنوعی: من از سخنگویان عشق شنیدهام که در بیان عشقورزان، گفتنی نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از شخصی سخن میگوید که در مهمانی و مجلسی بیخبر از دنیا و مشکلات زندگی به خوشی و نابسامانی میگذرانید و میپرسد آیا کسی را دیدهاید که در این حال و هوای شاداب و بیخیالی، سختیها و الزامات دینی را نادیده بگیرد، در حالی که هزار زاهد که سالها خود را در عبادت و دینداری سختی کشیدهاند، نمیتوانند او را در حمایت و پشتیبانی قرار دهند. به عبارت دیگر، شاعر به نوعی به تضاد بین زاهدان و رندان اشاره میکند و نشاندهندهی آزادی و سبکی رندان در برابر زاهدان است.
هوش مصنوعی: دلایلی را که عاشقان خواجو دارند، نادیده نگیر. زیرا راه عشق، بدون هدایت و راهنما، قطع نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قدر حوصلهها جام می دهد ساقی
اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست
بیا که مجلس عشق است و عاشقان سرمست
چنین مقام خوشی در همه ولایت نیست
هزار شکر که مارا سر شکایت نیست
وگرنه قصه جور تو را نهایت نیست
کنون که خرمن خوبی شدی زهی صافی
که یک جوت بمن خوشه چین عنایت نیست
اگر حکایت حسنم کنم مرنج از من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.