گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گوید سخن آن نازنین نیمی شکر نیمی نمک

ریزد ز لعل شکرین نیمی شکر نیمی نمک

با آن دهان تنگ او انگشتری نسبت مکن

خاتم کجا دارد نگین نیمی شکر نیمی نمک

دارد تمنای لبت جان من و دل نیز هم

زان شد به چشم آن و این نیمی شکر نیمی نمک

مهمانم آن کان نمک چون دید عذرم خواست گفت

صدخوان کشم پیشت ازین نیمی شکر نیمی نمک

سید اگر گوید سخن در مصر و هندوستان کنند

بر طبع او صد آفرین نیمی شکر نیمی نمک