گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

آن یکی از هر یکی می جویمش

دو نمی گویم یکی می گویمش

دیده گر نقش خیال غیر دید

پاکبازانه روان می شویمش

شد معطر عالمی از بوی او

این چنین بوی خوشی می بویمش

یک حقیقت در دو عالم رو نمود

در دو عالم آن یکی می گویمش

سیدم تخم محبت کاشته

از محبت من چنین می رویمش