گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

زر بپاش و خواجهٔ زر پاش باش

سر بنه بر پاش و خاکپاش باش

زهد بگذار و به میخانه خرام

در خرابات مغان قلاش باش

لذتی از عمر اگر خواهی برو

همنشین زندگی اوباش باش

روز امروزت غنیمت می شمر

دی گذشت آسوده از فرداش باش

گر بیابی سید هر دو سرا

ناظر آن دیدهٔ بیناش باش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای پسر میخواره و قلاش باش

در میان حلقهٔ اوباش باش

راه بر پوشیدگی هرگز مرو

بر سر کویی که باشی فاش باش

مهر خوبان بر دل و جان نقش کن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

گر نداری مرشدی جویاش باش

چون بدیدی گرد ِ خاک ِ پاش باش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه