گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

سیدی خواهی پناه و بنده باش

بنده شو در بندگی پاینده باش

گر به تیغ عشق او کشته شوی

حی قیومی برو دل زنده باش

در هوای گلستان عشق او

همچو غنچه با لب پر خنده باش

جان فدا کن گر قبولت اوفتد

تا قیامت زین کرم شرمنده باش

خیز از این سایه بنشین آفتاب

هم به نور روی او تابنده باش

سروری ملک بقا گر بایدت

در خرابات فنا افکنده باش

کام جان از سید ما می طلب

یک زمان همصحبت این بنده باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode