شاهبازی درآمد از در باز
خیز و در پای او تو سر در باز
برو ای عقل چون درآمد عشق
خانهٔ خویشتن به او پرداز
دل به میخانه می کشد دیگر
مرغ جان می کند روان پرواز
جام جم خوش بود به ما همدم
نی و نائی به همدگر دمساز
ساز و سازنده هر دو می باید
ورنه بی ساز کی نوازد ساز
هست رازی میان دیده و دل
می کند فاش غمزهٔ غماز
سیدم دل ببرد از همه کس
لیک دل را گذاشت در شیراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضمون عاشقانه و فلسفی پرداخته است. شاعر دعوت به عشق و دستیابی به حقیقت میکند. او عقل را به جستجوی عشق و شناخت خود دعوت میکند و به روی آوردن دل به عشق و میخانه اشاره میکند. همچنین شاعر به اهمیت همراهی و سازگاری در زندگی اشاره دارد و اینکه بدون ساز، نوازش و هنری وجود ندارد. در نهایت، بیان میکند که دلش را از همه گرفته اما در شیراز باقی گذاشته است. این نکات نشاندهندهی ارتباط عمیق میان عشق، دل و عقل است.
هوش مصنوعی: یک پرنده شکاری به درون آمد، برخیز و به پای او سر بگذار.
هوش مصنوعی: ای عقل، وقتی که عشق به دل آدمی وارد شد، دیگر نگران تو نیست و باید به او توجه کنی.
هوش مصنوعی: دل به سوی میخانه میرود و جان مانند پرندهای آزاد، در آسمان پرواز میکند.
هوش مصنوعی: جام جم برای ما خوشایند است، زیرا نمیتوانیم با نی یا نغمهای به یکدیگر نزدیکتر شویم و همدل باشیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه موسیقی خوشصدا و زیبا ایجاد شود، هم ساز و هم سازنده آن باید وجود داشته باشند، زیرا بدون وجود ساز، نمیتوان موسیقی را نواخت.
هوش مصنوعی: میان نگاه و دل، رازی وجود دارد که با ناز و غمزهای که میزند، آشکار میشود.
هوش مصنوعی: سیدم عشق و محبتش را از همه انسانها گرفت، اما دل خودش را در شیراز جا گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه به آخر بمرد باید باز؟
هم به چنبر گذار خواهد بود
این رسن را، اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدت زی
[...]
سرو ساقی وماه رود نواز
پرده بر بسته در ره شهناز
زخمه رودزن نه پست ونه تیز
زلف ساقی نه کوته ونه دراز
مجلس خوب خسروانی وار
[...]
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه بآخر بمرد باید باز؟
هم بچنبر گذار خواهد بود
این رسن را اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدّت زی
[...]
ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
عمرت از تو گریزد از پس آز
تو همی تاز در نشیب و فراز
بر در بخت بد فرود آید
[...]
چند گویی که نشنوندت راز
چند جویی که می نیابی باز
بد مکن خو که طبع گیرد خو
ناز کم کن که آز گردد ناز
از فراز آمدی سبک به نشیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.