منم آئینهٔ حقیقت یار
گرچه باشد حقیقت آینه دار
نور چشم من است و در دیده
نیست جز روی خوب او دیدار
خانه خالی و یار در خلوت
لیس فی الدار غیره دیار
در خرابات عشق می گردیم
عاشق و رند و لاابالی وار
نتوان یافت در همه عالم
همچو من دردمند دُردی خوار
فارغ از محتسب گرفته شراب
آمده مست بر سر بازار
همدمم جام و محرمم باده
نعمت الله حریف و ساقی یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و دردی عمیق میپردازد. شاعر خود را مانند آینهای از حقیقت عشق میداند و معشوقش را نور چشم خود میگیرد. او در تنهایی و خلوت، تنها یار خود را میبیند و از فقدان او در خانهی خالی سخن میگوید. شاعر به عشق و مستی اشاره میکند و خود را در جمع عاشقان و رندها مییابد که بیخیال از قضاوت دیگران، در پی عشقاند. در نهایت، او با می و باده همدم شده و نعمت و شادی را در وجود عشقش میجوید.
هوش مصنوعی: من نماینده واقعیت هستم، هرچند که ممکن است واقعیت بهنوعی نمایشدهنده باشد.
هوش مصنوعی: نور چشم من اوست و در چشمانم جز زیبایی او را نمیبینم.
هوش مصنوعی: خانه خالی است و تنها یار در فضای تنهایی، جز او در این خانه هیچ کس نیست.
هوش مصنوعی: در مکانهای عاشقانه و بیقید و بند پرسه میزنیم، به عنوان افرادی عاشق و آزاداندیش.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا نمیتوان کسی را پیدا کرد که مانند من در درد و رنج باشد و به نوعی در سختیها و مشکلات خود را فدای خوشیهای دیگران کرده باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا به خاطر نظارت هایی که وجود دارد، کسی بیخبر از قضاوت و محدودیتها، به بازار آمده و مشغول نوشیدن شراب است. او در حالتی خوش و سرمست به سر میبرد و از مسائل و نگرانیهای اطرافش غافل است.
هوش مصنوعی: دوست من، نوشیدنیام در کنار هم است و با لذت از نعمتهای الهی بهرهمندم. رفیق و باریار من همیشه در کنارم هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.