گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دردمندانه بیا ما را طلب

درد دل جانا ز بودردا طلب

در چنین دریای بی پایان درآ

عین ما را هم ز عین ما طلب

طالب و مطلوب را با هم نگر

جای آن بی جای ما هر جا طلب

چشم ما روشن به نور روی اوست

نور او در دیدهٔ بینا طلب

هر کجا کنجیست گنجی در ویست

گنج اسما در همه اشیا طلب

عارفانه دامن هر یک بگیر

حضرت یکتای بی همتا طلب

در خرابات مغان مستانه رو

نعمت الله را در آنجا وا طلب

 
 
 
غزل شمارهٔ ۸۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

در دل ما نقد گنج ما طلب

گوهر ار جوئی از این دریا طلب

یک زمان در بحر ما با ما نشین

عین ما را هم به عین ما طلب

عشق را جائی معین هست نیست

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه