گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق جان عاشقان است ای پسر

عشق جانان ، جان جان است ای پسر

چشم عالم روشن است از نور او

گرچه از مردم نهان است ای پسر

ما نشان در بی‌نشانی یافتیم

این نشان بی‌نشان است ای پسر

هر که بینی دامن او را بگیر

حضرت او جو که آن است ای پسر

بر در میخانه مست افتاده‌ایم

جای ما کوی مغان است ای پسر

او یکی و آینه دارد هزار

در همه بر ما عیان است ای پسر

نعمت الله دُرّ دریای دل است

در سخن گوهرفشان است ای پسر