گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در دیدهٔ ما نور رخ یار توان دید

یاری که نظر کرد در این دیده عیان دید

خوش نقش خیالیست که بستیم به دیده

نقاش در این نقش پدید است توان دید

صاحبنظر آن است که در هر چه نظر کرد

در صورت آن شاهد معنیش توان دید

روشن بود آن دیده که در مجلس رندان

چون جام مئی یافت هم این دید و هم آن دید

هر ذره که بینی به تو خورشید نماید

نور بصر ماست هر آن دیده که آن دید

در آینه بنمود جمال و چه جمالی

چون نیک نظر کرد به خود ، خود نگران دید

از نور خدا دیدهٔ سید شده روشن

هر کس که در این دیدهٔ ما دید چنان دید