گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا

توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا

چون قطره ازین دریا دیروز جدا بودیم

امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا

عقل از سر نادانی درد سر ما می داد

عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا

ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیم

مستانه از آن دستیم تا باد چنین بادا

زُنار سر زلفش افتاد به دست ما

زُنار چنان بستیم تا باد چنین بادا

آن رند خراباتی رندانه حریف ماست

او سرخوش و ما مستیم تا باد چنین بادا

ما سید رندانیم با ساقی سرمستان

در میکده بنشستیم تا باد چنین بادا