گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گهی عکس رخش جان می‌نماید

گهی زلفش پریشان می‌نماید

چو سنبل می‌کند بر گل مشوش

سواد کفرش ایمان می‌نماید

چه زخم است اینکه مرهم ساز جانست

چه درد است اینکه درمان می‌نماید

چه جام است اینکه می‌ریزد از او می

چه جان است اینکه جانان می‌نماید

دلی دارم چو آیینه ز عشقش

همه آیینه این آن می‌نماید

جمال عشق بین و حسن معنی

که چون در صورت جان می‌نماید

نظر کن چشم سید تا ببینی

که پیدا سر پنهان می‌نماید