مبتلائی دیدمش خوش در بلا
گفتمش خواهی بلا گفتا بلی
از بلا چون کار ما بالا گرفت
جان ما جوید بلا از مبتلا
بینوایان را نوائی دیگر است
خوش نوائی می طلب از بینوا
آبرو جوئی درین دریا بجو
عین ما می جو به عین ما چو ما
دُرد دردش عاشقانه نوش کن
تا ز دُرد درد دل یابی دوا
در محیط بیکران افتاده ایم
نیست ما را ابتدا و انتها
نعمت الله ساقی و ما رند مست
با حریفان در خرابات فنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حال و هوای مبتلایان به درد و رنج میپردازد. او میگوید که مبتلا به بلا با شادی و تمایل از درد سخن میگوید و این نشاندهنده رابطه خاصی با مصائب است. شاعر به بینوایان اشاره میکند و میداند که آنها نیازی به صدای خوشنوایی دارند. همچنین، او به جستجوی آبرو و هویت در دریای مسایل و مشکلات زندگی اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که در این دنیای وسیع، ما همواره در جستجوی عشق و معنا هستیم، در حالی که با دوستان خود در حال شادی و مستی به سر میبریم.
هوش مصنوعی: زنی را دیدم که در غم و مشکل غوطهور بود. از او پرسیدم آیا میخواهی در این درد و رنج بمانی؟ او پاسخ داد که بله، میخواهم.
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات و سختیها به شدت بر ما فشار آورد، جان ما به دنبال راهی برای رهایی از این بلا میگردد.
هوش مصنوعی: بینوایان صدای خاصی دارند و از آن صدا، خوشایند و دلنشین است. این صدا نیازمند گفتوگو و ارتباطی عمیقتر با آنهاست.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حفظ آبرو در این دریای وسیع هستی، به دنبال وجود خودت بگرد، زیرا همانند ما، تو نیز در جستجوی حقیقت خودت هستی.
هوش مصنوعی: درد را با عشق و محبت بپذیر تا از آنچه در دل داری، درمانی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: ما در این دنیای وسیع زندگی میکنیم و در این فضا، هیچ نقطهی شروع یا پایانی برای وجود خود نمیبینیم.
هوش مصنوعی: خداوند نعمتها را به ما ارزانی داشته و ما به همراه دوستانمان در میخانهی فانی از شراب نوشیده و مست هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
چون یکی خاشاک افگنده به کوی
گوش خاران را نیاز آید بدوی
چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
تاج فرشست از تو بر فرق هدی
هست دنیا خاک پایت را فدی
ملک و دین را ، کافتخار هر دویی
یک ملک چون تو نبوده در هدی
فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک
[...]
چون مرا دیدی تو او را دیدیی
چون ورا دیدی
کوفئی را گفت مرد راز جوی
مذهب تو چیست با من باز گوی
گفت این که پرسد ای کاره لقا
باد پیوسته خدایم را بقا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.