بستهٔ بند بلای تو نجاتی دارد
خستهٔ رنج غم تو درجاتی دارد
هر که شد مردهٔ درد تو نمیرد هرگز
کشتهٔ عشق تو جاوید حیاتی دارد
طاق ابروی تو محراب دل ماست از آن
روز و شب خاطر ما میل صلاتی دارد
کفر زلف تو که ایمان رخت می پوشد
سیئاتی است خیال حسناتی دارد
گر قدم رنجه کنی بر سر آبی باری
در نظر دیدهٔ ما آب فراتی دارد
به جفا از سر کوی تو دل از جا نرود
آفرین بر قدم او که ثباتی دارد
نعمت الله که سلطان جهان عشقست
چون گدایان ز تو امید زکاتی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غمزۀ شوخِ تو شیرین حرکاتی دارد
کشتۀ هر مژه فرهاد صفاتی دارد
در خورِ توتیِ جان در چمنِ باغِ جمال
چشمۀ خضرِ لبت تازه نباتی دارد
بوسه یی گر بدهی خیر بود باز مزن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.