غمزۀ شوخِ تو شیرین حرکاتی دارد
کشتۀ هر مژه فرهاد صفاتی دارد
در خورِ توتیِ جان در چمنِ باغِ جمال
چشمۀ خضرِ لبت تازه نباتی دارد
بوسه یی گر بدهی خیر بود باز مزن
این فقیری ز تو امّیدِ زکاتی دارد
خازنِ وصل بگو تا بدهد دادِ دلم
که ز دیوانِ ازل بر تو براتی دارد
بی تو بنشستن و خاطر ز تو باز آوردن
کارِ آن است که صبری و ثباتی دارد
خواب در دیدۀ پر خونِ دلش کی گنجد
هر که بر چهره ز هر چشم فراتی دارد
هم به صبر از شبِ یلدایِ فراقت روزی
دلِ محنت کشم امّیدِ نجاتی دارد
صبرِ بی طاقتم از پای درآمد نی نی
شادیِ غم که قدومش برکاتی دارد
عقل و هوش و دل و دین در سرِ زلفت کردم
گو بفرمای دگر گر خدماتی دارد
از زبانِ من اگر گوش کنی بادِ صبا
با تو یک لحظه به خلوت کلماتی دارد
از دهانِ تو سخن گفت نزاری چه عجب
که حدیثش چو دهان ِتو حیاتی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبههای معشوقه میپردازد و نشان میدهد که چگونه ویژگیهای ظاهری و روحی او بر شاعر تأثیر میگذارد. شاعر از غم و دلتنگی خود میگوید و به امید وصال و برطرف شدن این غم نشستنی به یاد معشوق است. با اشاره به چشمان و لبهای او، شاعر نشان میدهد که عشق و زیبایی او همچون منبعی از زندگی و آرامش است. در نهایت، شاعر از سختیهای عشق و صبر بر آنها صحبت میکند و به امید روزی که به وصال محبوب برسد، دل خود را تسلی میبخشد.
هوش مصنوعی: حرکات بازیگوشانه و ناز تو به قدری شیرین و جذاب است که میتواند هر کسی را مجذوب خود کند، حتی فرهاد که به خاطر عشقش معروف است، نمیتواند در برابر این شیرینی مقاومت کند.
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی، چشمهای از لب تو مانند گیاهی تازه و سرزنده میجوشد که جان را سیراب میکند.
هوش مصنوعی: اگر یک بوسه به من بدهی، خوب است؛ اما دوباره مزاحم من نشو، چون این فقیر به مهربانی تو امیدوار است.
هوش مصنوعی: به کسی که به او وصل هستم بگو تا دل من به خواستهاش برسد، چون از آغاز هستی، من برای تو حقی دارم.
هوش مصنوعی: نشستن بدون تو و فکر کردن به یاد تو، کار کسی است که صبر و تحمل زیادی دارد.
هوش مصنوعی: نمیتواند کسی که دلش پر از درد و خون است، خواب راحتی داشته باشد. چرا که هر کسی که بر چهرهاش نشانهای اشک و غم دیده میشود، دلی خسته و ناآرام دارد.
هوش مصنوعی: در دل شبی تاریک و بلند، که به خاطر دوری تو به سختی میگذرد، صبر میکنم و امیدی دارم که روزی از این محنت و رنج نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: انتظارم به پایان رسیده است و دیگر طاقت ندارم. این غم و شادی که به هم آمیختهاند، به من نعمتهایی میبخشد.
هوش مصنوعی: عقل و فکر و دل و ایمانم را در زلفت به کار گرفتم. حالا اگر کاری از دستم برمیآید، بفرما تا انجام دهم.
هوش مصنوعی: اگر به حرفهای من توجه کنی، نسیم صبحگاهی لحظهای با تو در خلوت کلمات صحبت دارد.
هوش مصنوعی: از زبان تو که صحبت کردهای، چه عجیب است که سخنانت مانند خود تو زندگیدار و پرنشاط است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بستهٔ بند بلای تو نجاتی دارد
خستهٔ رنج غم تو درجاتی دارد
هر که شد مردهٔ درد تو نمیرد هرگز
کشتهٔ عشق تو جاوید حیاتی دارد
طاق ابروی تو محراب دل ماست از آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.