گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

رند مستی چو دمی با او برآ

از در میخانهٔ ما خوش درآ

مجلس ما را غنیمت می شمُر

زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا

جام می بستان و مستانه بنوش

قول ما می گو سرودی می سرا

خوش خراباتی و خم می سبیل

ما چنین مستیم و مخموری چرا

آب چشم ما روان بر روی ماست

باز می گویند با هم ماجرا

ماه من امشب بر آمد خوش خوشی

تو بیا تا روز امشب خوش برآ

نعمت دنیی و عقبی آن تو

نعمت الله از همه عالم مرا