سنبل زلف او پریشان شد
حال جمعی نکو پریشان شد
باد با زلف او دمی دم زد
زلف او هم بر او پریشان شد
جمع بودیم از پریشانی
جمع ما مو به مو پریشان شد
گفت و گو در میان ما آمد
قصه از گفتگو پریشان شد
آن چنان جمع و این چنین جمعی
من ندانم که چون پریشان شد
زلف او مجمع دل ما بود
گرچه از ما و تو پریشان شد
نعمت الله به عشق زلف نگار
آمد و سو به سو پریشان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت زلف یک محبوب صحبت میکند و تأثیر آن بر جمعی از عاشقان را توصیف میکند. وقتی باد به زلف محبوب میوزد، زلف او پریشان میشود و این پریشانی به حال دل جمعی از عاشقان نیز منتقل میشود. ارتباط و گفتوگو در میان عاشقان به گونهای پیش میرود که همگی به خاطر زیبایی و جذابیت زلف محبوب به نوعی پریشانی دچار میشوند. در نهایت، این پریشانی نشان دهنده عشق و ارتباط عمیق میان آنهاست. شاعر همچنان به این نکته اشاره دارد که زلف محبوب، مرکزی برای دلهای عاشقان است، حتی اگر به نظر برسد که هر یک از آنها به نوعی دچار سردرگمی شدهاند.
هوش مصنوعی: زلفهای او به شکل گیاه سنبل در آمده و به هم ریخته است، و این باعث شده که حال بسیاری از خوبان و نیکوکاران دچار آشفتگی شود.
هوش مصنوعی: باد با زلف او بازی کرد و زلفش را در هم ریخت.
هوش مصنوعی: ما در یکدیگر جمع بودیم و از مشکلات و نگرانیهایمان پریشان و آشفتگی حاکم بود.
هوش مصنوعی: در گفت و گوی ما، داستانی رخ داد که باعث شد صحبتهایمان دچار آشفتگی شود.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چطور ممکن است که همچین گروهی با این نظم و ترتیب، دچار آشفتگی و بینظمی شوند.
هوش مصنوعی: موهای او برای دل ما مانند یک گنجینه بود، هرچند که به خاطر ما و تو به هم ریخته و آشفته شده است.
هوش مصنوعی: نعمت اله به خاطر عشق به موهای محبوبش، در حالت گیجی و شیدایی به این سو و آن سو میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.