آبروی ما ز چشم ما بود
این چنین سرچشمه ای اینجا بود
می رود آبی روان بر روی ما
سو به سو در عین ما دریا بود
عالمی آئینه دار حضرتند
در همه آئینه او پیدا بود
روی او بیند به نور روی او
هر که او را دیدهٔ بینا بود
موج دریائیم و دریا عین ما
ما به ما بیند کسی کَز ما بود
اسم اعظم چون صفات ذات اوست
جمله اشیا جامع اسما بود
هیچ شی بی نعمت الله هست نیست
نعمت الله با همه اشیا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که سرگردان این سودا بود
از دو عالم تا ابد یکتا بود
هر که نادیده در اینجا دم زند
چو حدیث مرد نابینا بود
کی تواند بود مرد راهبر
[...]
من چو لب گویم، لبِ دریا بود
من چو لا گویم مراد الّا بود
چون منی را حد این سودا بود
لاف این حضرت زدن یارا بود
کون جامع جامع اسما بود
مظهر او مجمع اشیاء بود
آفتابی تافته بر آینه
نور او زان نور مه سیما بود
در ازل رندی که با ما باده خورد
[...]
بس لطیف و روشن و زیبا بود
روح قدسی را درو مأوا بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.