جانم از درد دل دوائی یافت
درد نوشید از آن صفائی یافت
بینوا بود جان مسکینم
از نوای خدا نوائی یافت
گنج اسمای حضرت سلطان
ناگه از کنج دل گدائی یافت
درد دل هر که برد بر در او
آن قماشش بگو بهائی یافت
دیدهٔ هر که نور رویش دید
در همه آینه لقائی یافت
دل به میخانه رفت خوش بنشست
خوش مقامی و نیک جائی یافت
نعمت الله ز خویش فانی شد
جاودان زان فنا بقائی یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کارش آن بود کان کیائی یافت
از چنان پیشه پادشائی یافت
هر که با دوست آشنایی یافت
ز آفت خویشتن رهایی یافت
هر که خود را ز راه خود برداشت
راه در عالم خدایی یافت
ببر از خویشتن که طالب دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.