چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم عالم به چشم ما نکوست
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
عاشق و معشوق با هم روبروست
هر خیالی را که دیده نقش بست
دوست می دارم که می بینم به دوست
عشق سرمست است و فارغ از همه
عقل مخمور است و هم درگفتگو است
این عجب بنگر که آن مطلوب ما
طالبست و روز و شب در جستجوست
غیر اگر دیگر نمی آید به چشم
هرچه می بینیم میگوئیم اوست
سید و بنده به نزد ما یکی است
تا نپنداری که این رشته دوتوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و عشق میپردازد و میگوید که روشنایی و خوشبختی زندگی ما به عشق و وجود محبوب وابسته است. او معتقد است که هر آنچه در جهان میبینیم، تجلی عشق است و عاشق و معشوق در یکدیگر قرار دارند. عشق او را مست کرده و عقل را نیز درگیر کرده است. جالب اینجاست که آنچه دنبال میکنیم، خود به نوعی در جستجو و کنجکاوی برای یافتن ماست. همچنین، شاعر اشاره میکند که در واقع، هر دو سید و بنده (عاشق و معشوق) یکی هستند و نباید دوگانگی بین آنها تصور شود.
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر درخشش چهره او روشن و پرنور است، بنابراین از دید ما، همهچیز در این دنیا زیبا و خوب به نظر میآید.
هوش مصنوعی: در دنیای پیرامونم، میبینم که عاشق و معشوق همیشه در کنار هم قرار دارند و چهرهشان در آینهٔ زندگی منعکس میشود.
هوش مصنوعی: هر تصویری که در ذهنم شکل میگیرد و به یاد دوست میآورم را دوست دارم، زیرا آن را در وجود او میبینم.
هوش مصنوعی: عشق حالتی شگفتانگیز و سرشار از شوق و خوشحالی دارد و از تمام مشکلات و دشواریها بیخبر است. در این حالت، عقل آدمی هم به حالت مستانه درآمده و درگیر مکالمات و مباحث مختلف میشود.
هوش مصنوعی: عجب اینجاست که آن چیزی که ما به دنبالش هستیم، خودش به دنبالمان میگردد و روز و شب در جستجوی ماست.
هوش مصنوعی: اگر غیر از او کسی دیگر به چشم نیاید، هر چیزی که میبینیم را او میدانیم.
هوش مصنوعی: سید و بنده برای ما از یک ارزش برخوردارند، تا تصور نکنی که این دو دارای جدایی یا تفاوت هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.