گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

درد ار داری دوا همان است

درد ار نوشی شفا همان است

با جام می ار دمی برآری

دانی که حیات ما همان است

عمریست که مبتلای دردیم

خود راحت مبتلا همان است

فانی از خود فنا همین است

باقی به خدا بقا همان است

در آینه همه نظر کن

می بین همه را لقا همان است

ما جام جهان نمای عشقیم

این جام جهان نما همان است

گر صورت سیدم دگر شد

اما به خدا خدا همان است