روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای ما
درهٔ بیضا بود غواص این دریای ما
جملهٔ عالم وجودی یافته از جود او
خوش بود این خلقت او راست بر بالای ما
گر دوای درد دل خواهی در این دریا نشین
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
جملهٔ اسمای او از اسم اعظم خوانده ایم
اسم او گر بایدت اسمای او اسمای ما
عاشقان را نیست پروای دمی با غیر او
عاقلان را هم نباشد یک نفس پروای ما
سر نهاده بر در خلوت سرای حضرتش
خود که دارد در جهان خوشتر از این مأوای ما
در دل سید نگنجد غیر عشق حضرتش
حضرت او کی نشاند دیگری بر جای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تعصب نسبت به خداوند و حقیقت وجودی اوست. شاعر به نور و روشنایی وجود خدا اشاره میکند که بینهایت و بیپایان است. او با بیانی شاعرانه از دریا به عنوان نمادی از منبع وجود و رحمت الهی یاد میکند. در اینجا اشاره میشود که تمام موجودات از فیض الهی خلق شدهاند و بهترین نعمت در زندگی، عشق به خداوند است. شاعر تصریح میکند که عاشقان واقعی هرگز به غیر از خداوند نمیاندیشند و تنها او را در دل جای میدهند. در نهایت، او به خلوت و نزدیکی به خداوند اشاره دارد که به بهترین سرای انسانها تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: چهرهٔ روشن او باعث روشنی چشمهای ماست و در دل این دریای وسیع، او مانند غوازی است که در عمق آن شنا میکند.
هوش مصنوعی: تمام وجود و جهان به خاطر بخشش و لطف او به وجود آمده و این خلقت او برای ما خوشایند است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی درد دلت التیام پیدا کند، در این دریا بنشین تا از عمق احساسات و تجربیات ما بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: همهٔ نامهای او را از نام بزرگش شنیدهایم. اگر به دنبال نام او هستی، به اسمای او توجه کن، چرا که آنها نامهای ما نیز هستند.
هوش مصنوعی: عاشقان نسبت به کسی جز معشوقشان اهمیتی ندارند و بیوقفه در اندیشۀ او هستند، و عاقلها نیز به ما توجهی ندارند و در دنیای خود غرقند.
هوش مصنوعی: کسی که بر در خانهی او سر نهاده است، یعنی هیچ جایی در جهان برایش بهتر از این مکان نیست.
هوش مصنوعی: عشق به حضرت سید در دل او جایی برای کسی دیگر ندارد. آیا ممکن است کسی دیگری را به جای او قرار دهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
چشم بد دور از تو ای تو دیده بینای ما
صحت تو صحت جان و جهانست ای قمر
صحت جسم تو بادا ای قمرسیمای ما
عافیت بادا تنت را ای تن تو جان صفت
[...]
روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
[...]
گل درین گلشن کجا دارد سر پروای ما
خار هم از سرکشی کی می رود در پای ما
گر بمستی آرزوی ابر و باران می کنم
سنگ می بارد زابر پنبه بر مینای ما
در شکست ما فراقت هیچ تقصیری نکرد
[...]
راز دل را می توان دریافت از سیمای ما
نشأه می تابد چو رنگ از پرده مینای ما
قهرمان عدل چون پرسش کند روز حساب
از بهشت عافیت خاری نگیرد پای ما
گر چه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
[...]
گشت یکشب در میان، وصل بت رعنای ما
کربلایی شد پلاس تیرهبختیهای ما!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.