گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ملک جان در ولایتی دگر است

تخت دل در حمایتی دگراست

قول مستانه ای که ما گوئیم

بشنو او را حلاوتی دگر است

دلبران در جهان فراوانند

حسن ما را ملاحتی دگر است

عاقلان را نهایتی است ولی

عاشقان را نهایتی دگر است

وحده لاشریک له می گو

کاین سخن از روایتی دگر است

در خرابات رند سرمستیم

ذوق ما ذوق و حالتی دگر است

نعمت الله خدا به ما بخشید

این عنایت عنایتی دگر است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۴۰ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم