جان ز جانان دریغ دارم نه
دل به غیری دگر گذارم نه
هر چه دارم امانت عشق است
جز بدان حضرتش سپارم نه
در خرابات همدم جامم
هیچ همدم چو جام دارم نه
ساقیم او و می محبت او
دست از می خوری بدارم نه
دیده روشن به نور طلعت اوست
غیر او در نظر نگارم نه
به جز از تخم دوستی تخمی
در زمین دلم بکارم نه
نفسی بی هوای سید خویش
در همه عمر خود برآرم نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل بر احوال روزگار منه
رنج بر خود باختیار منه
گل مقصود نشکفد زین خار
خویشتن را تو خیره خار منه
دشمن تست نفس امّا ره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.