شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۴

جان ز جانان دریغ دارم نه

دل به غیری دگر گذارم نه

هر چه دارم امانت عشق است

جز بدان حضرتش سپارم نه

۳

در خرابات همدم جامم

هیچ همدم چو جام دارم نه

ساقیم او و می محبت او

دست از می خوری بدارم نه

دیده روشن به نور طلعت اوست

غیر او در نظر نگارم نه

۶

به جز از تخم دوستی تخمی

در زمین دلم بکارم نه

نفسی بی هوای سید خویش

در همه عمر خود برآرم نه