گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دنیا و آخرت بر رندان به نیم جو

صد دل به حبه ای و دو صد جان به نیم جو

سودا نگر که عشق به صد جان خریده ایم

بفروختیم روضهٔ رضوان به نیم جو

با گنج عشق مخزن قارون به پولکی

با ملک فقر ملک سلیمان به نیم جو

با درد دل خوشیم دوا را چه می کنیم

داروی ماست دردش و درمان به نیم جو

ای عقل جو فروش که گندم نمایدت

کاه است و هست و کاه فراوان به نیم جو

گوئی که هست خرمن طاعت مرا بسی

صد خرمن چنین بر یاران به نیم جو

ما بنده ایم و سید ما نعمت الله است

جائی که نیست بندهٔ جانان به نیم جو