گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

جامیست پر آب و عین آب است

وین جام شراب ما حباب است

موج است حجاب ما در این بحر

یا آب که آب را حجاب است

مستیم مدام در خرابات

هم صحبت ما چو ما خراب است

هر حرف از این کتاب جامع

مجموعهٔ جملهٔ کتاب است

نقشی که خیال غیر بندد

در دیدهٔ ما خیال خواب است

از غیر مجو تو آبروئی

زیرا که شراب او سراب است

دیدیم به نور نعمت‌الله

آن ماه که نورش آفتاب است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۲۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

آن ماه دو هفته در نقاب است

یا حوری دست در خضاب است

وان وسمه بر ابروان دلبند

یا قوس قزح بر آفتاب است

سیلاب ز سر گذشت یارا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ناصر بخارایی

نقل است لب تو یا شراب است

یا آتش و دل از او کباب است

یک قطره ز جام توست دریا

یک ذره ز حسنت آفتاب است

شمعی تو و دیده جای تاریک

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

این شیشهٔ ما پر از گلاب است

گفتیم گلاب و در کل آب است

آب است و حباب این می و جام

آبش می و جام ما حباب است

نقشی که خیال غیر بندد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه