چشم من شد به نور او روشن
نظری کن به نور او در من
هر خیالی که نقش می بندم
بود آن یوسفی و پیراهن
جام گیتی نما به دست آور
تا نماید تو را به تو روشن
کنج میخانه جنت الماویست
خوش بهشتیست گر کنی مسکن
دست ساقی ما بگیر و ببوس
سرخود را به پای او افکن
عاشق مست چون سخن گوید
عقل مخمور می شود الکن
گر تو هستی محب سید ما
دل رند شکسته را مشکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و روشنی نور الهی اشاره دارد که چشم را روشن میکند و دل را به سوی عشق میکشاند. شاعر از عشق و زیبایی یوسف یاد میکند و به زندگی مینگرد. در کنار این، میخوام به جستجوی جام حقیقت و نزدیکی به خدا ناشی از عشق بپردازد. فضای میخانه به بهشت تشبیه شده و عشق و مستی به هم پیوند میخورند. در نهایت، شاعر از محبوب خود میخواهد که دل شکسته را نشکسته و محبت را در دلها زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: چشم من به روشنایی او روشن شده است، نگاهی به نور او در وجود من بینداز.
هوش مصنوعی: هر تصوری که به تصویر میکشم، همچون یوسف و لباسش است.
هوش مصنوعی: برای درک بهتر خود و جهان، تلاش کن تا به حقیقت و واقعیتهای بزرگتر دست یابی و با این دستاورد، آگاهی و روشنی بیشتری دربارهی خودت پیدا کنی.
هوش مصنوعی: در گوشهی میخانه، جایی شاداب و دلپذیر است، و اگر در آنجا سکنی گزینی، بهشت را تجربه خواهی کرد.
هوش مصنوعی: دست ساقی را بگیر و ببوس، و سر خود را به پای او بیفکن.
هوش مصنوعی: عشق موجب میشود که عاشق، در هنگام سخن گفتن، به حالت مستی بیفتد و باعث شود عقل و درک او از کار بیفتد و نتواند درست و مفهومی صحبت کند.
هوش مصنوعی: اگر تو به دوستی سید ما پایبند هستی، دل شکستهی عاشق را بیشتر نشکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
[...]
شب آخر شد از جهان شب من
که نگرددش روز پیرامن
بست صورت مرا چو در پوشید
شب تیره سیاه پیراهن
که بر اطراف چرخ زنگاری
[...]
آمد آن تیر ماه سرد سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
نه مرا با تکاب او پایاب
[...]
هر که چون کاغذ و قلم باشد
دو زبان و دو روی گاه سخن
همچو کاغذ سیاه کن رویش
چون قلم گردنش به تیغ بزن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.