ما ز می شوق او عاشق و مست آمدیم
بر سر کوی مغان باده پرست آمدیم
بیشتر از این ظهور ، خورده شراب طهور
ساقی ما گشته حور زان همه مست آمدیم
چون که بیامد چو جان ، دوست درآن لامکان
گفت به ما این زمان بهر نشست آمدیم
این دل ما خوش شده چون که رسید این خبر
چند روی در به در جام به دست آمدیم
چون که درون دلم گشت نهان دلبرم
گفت به ما این زمان دست به دست آمدیم
ساغر و ساقی ما جمله توئی والسلام
عشق نگوید تمام جمله ز هست آمدیم
دوست درین یک چله کرد چنین غلغله
جمله در آن سلسله عشق پرست آمدیم
هر سحری آن نگار برد مرا نزد یار
کرد مرا بی قرار نیست ز هست آمدیم
سید دریا شکاف شست فکنده به بحر
در طلب عشق او جمله به شست آمدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم
پیش ز ما جان ما خورد شراب الست
ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم
خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.