ما ز می شوق او عاشق و مست آمدیم
بر سر کوی مغان باده پرست آمدیم
بیشتر از این ظهور ، خورده شراب طهور
ساقی ما گشته حور زان همه مست آمدیم
چون که بیامد چو جان ، دوست درآن لامکان
گفت به ما این زمان بهر نشست آمدیم
این دل ما خوش شده چون که رسید این خبر
چند روی در به در جام به دست آمدیم
چون که درون دلم گشت نهان دلبرم
گفت به ما این زمان دست به دست آمدیم
ساغر و ساقی ما جمله توئی والسلام
عشق نگوید تمام جمله ز هست آمدیم
دوست درین یک چله کرد چنین غلغله
جمله در آن سلسله عشق پرست آمدیم
هر سحری آن نگار برد مرا نزد یار
کرد مرا بی قرار نیست ز هست آمدیم
سید دریا شکاف شست فکنده به بحر
در طلب عشق او جمله به شست آمدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از شوق و محبت عمیق عاشق به معشوق است. شاعر از سر مستی و عشق به می، به کوی مغان آمده و از زیبایی و جذابیت دوست سخن میگوید. او به حالت شیدایی خود اشاره میکند و بیان میکند که به خاطر عشق، در جستجوی وصال معشوق همه جا را گشتهاند. در این سفر عاشقانه، او به ساغی و عشق به عنوان تنها مقصود خود اشاره میکند و میگوید که همهٔ تلاشها و جستجوهایش برای رسیدن به محبوب است. در نهایت، شاعر بیان میکند که این عشق و شوق توانسته او را به تعالی و آرامش برساند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشقش مست و شیدا شدهایم و با شور و شوق به سمت کوی مغان، جایی که شرابپرستان حضور دارند، آمدهایم.
هوش مصنوعی: بیشتر از این که دیوانهوار پای عشق بایستیم، لبریز از شراب ناب شدهایم و به همین خاطر گناهکاران مثل حوریها به نظر میرسند. از تمام این مستی به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: به محض اینکه دوست که همان جان است، به آن مکان بیزمان و بیمکان آمد، به ما گفت: در این زمان برای نشستن و استراحت کردن آمدهایم.
هوش مصنوعی: دل ما از خوشحالی پر شده است، زیرا خبری به ما رسید که چند بار در حال سفر بودیم و به دنبال جامی گشته بودیم.
هوش مصنوعی: وقتی در قلبم راز عشقم پنهان شد، او به ما گفت که اینک با هم در یک راستا قرار گرفتیم.
هوش مصنوعی: نوشیدنی و آوردن آن به دست توست و در این دنیای عشق، هر چه بگوییم فقط در مورد وجود ماست که از آن آمدهایم.
هوش مصنوعی: دوست در این یک دوره، چنین سر و صدایی به پا کرد که همه در آن زنجیره عشق حضور پیدا کردند.
هوش مصنوعی: هر صبح که آن معشوق زیبای من، مرا به سوی یار میبرد، حالتی از بیقراری به من دست میدهد و نمیدانم از کجا آمدهام.
هوش مصنوعی: سید دریا، در پی عشق او، به دریا رفت و ما همگی با شوق و علاقه به کنار او رسیدیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم
پیش ز ما جان ما خورد شراب الست
ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم
خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.