گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

مائیم که مظهر صفاتیم

سر حلقهٔ عارفان ذاتیم

سیاح ولایت قدیمیم

هم ساکن خطهٔ جهاتیم

باقی به بقای ذات عشقیم

ایمن ز حیات و از مماتیم

دانندهٔ سر حرف گوئیم

پرگار وجود کایناتیم

خضریم که رهنمای خلقیم

پروردهٔ چشمهٔ حیاتیم

او بحر محیط ، ما چو موجیم

او نیشکر است و ما نباتیم

ما بندهٔ سیدیم از جان

بیزار ز لات و از مناتیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

ما درد فروش هر خراباتیم

نه عشوه فروش هر کراماتیم

انگشت‌زنان کوی معشوقیم

وانگشت‌نمای اهل طاماتیم

حیلت‌گر و مهره دزد و اوباشیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه