گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

من رند خراباتم ایمن ز کراماتم

در گوشهٔ میخانه دائم به مناجاتم

سر حلقهٔ رندانم ساقی حریفانم

نه زاهد و درویشم ، سلطان خراباتم

من آینهٔ اویم ، در آینه او جویم

از ذوق سخن گویم آسوده ز طاماتم

خواهی که صفات او در ذات یکی بینی

مجموع صفاتش بین در آینهٔ ذاتم

من سید عشاقم بگزیدهٔ آفاقم

در هر دو جهان طاقم اینست کراماتم