جان به یاد تو یاد کس نکند
دل ز غم خوردن تو بس نکند
به فراق تو خو کنم ناچار
بختم ار با تو همنفس نکند
اگر این بار جان برم ز غمت
دگرم عاشقی هوس نکند
دل که بگریخت زان شکنجه زلف
تا عدم روی باز پس نکند
یار ما تند میرود، چه کنم
گر نگاهی ز پیش و پس نکند
راندی از کوی خویش، شاهی را
آنچه کردی تو هیچکس نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق دلتنگی و عشق اشاره دارد. شاعر بیان میکند که جانش بدون یاد معشوقش به یاد کسی نیست و دلش دیگر قادر به تحمل غم فراق نیست. او به اجبار خود را به دوری از معشوق عادت میدهد و اگر بخواهد از غم او جان بگیرد، دیگر به عشق ورزیدن تمایل نخواهد داشت. دل شاعر که از درد محبت فرار کرده، دیگر به سوی معشوق باز نخواهد گشت. شاعر از فاصله یار خود نگران است و میداند که کسی مانند او نمیتواند شاهی را از دیار خود براند. این ابیاتی عمیقاً به تنهایی، عشق و آسیبپذیری اشاره دارد.
هوش مصنوعی: جانم در یاد تو است و هیچکس دیگری را به یاد نمیآورم. دل من هم به خاطر غم تو دیگر تنگ نمیشود.
هوش مصنوعی: من مجبورم به دوری تو عادت کنم، هرچند اگر قسمتم این باشد که با تو همصحبت نشوم.
هوش مصنوعی: اگر این بار از عشق تو جانم برود، دیگر هرگز به یاد عشق نمیافتم.
هوش مصنوعی: وقتی دل از عذاب زلفی فرار کند، دیگر به دنیا برنمیگردد.
هوش مصنوعی: دوست ما بسیار شتابان و بیتاب است، چه کنم اگر نگاهی به جلو و عقب نیندازد؟
هوش مصنوعی: تو از خانهات خارج شدی و کاری انجام دادی که هیچکس دیگری نمیتواند آن را تکرار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.