گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاهدی

بر گلت از عرق گلاب افتاد

چون خیال قدت در آب افتاد

شد پریشان چو زلف مشکینت

ابر بر روی آفتاب افتاد

بر خیالت چو خیمه زد دل من

رشته جان بر او طناب افتاد

سرو شد سرنگون به پابوست

چون خیال قدت در آب افتاد

دل به جوش آمد از حرارت می

رفت و در خیمه حباب افتاد

اشک گلگون من ز گرم روی

به سر از غایت شتاب افتاد

شاهدی را مدام در تو بود

چون لبت دید در شراب افتاد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سید حسن غزنوی

شعله عزم او شهاب افتاد

قطره جود او سحاب افتاد

ذات صاحب چو بحر پاک آمد

گوهرش رشک در ناب افتاد

او چو پیش پدر شد از خجلی

[...]

امیر شاهی

تا ز شب بر مهت نقاب افتاد

سایه بالای آفتاب افتاد

در رخم تا بناز خنده زدی

نمکی بر دل کباب افتاد

مردم دیده را ز مژگانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه