دلم پیکان او را در جگر دید
ز غمزه کار خود زیر و زبر دید
به تیر غمزهاش دل چشم میداشت
بحمد الله که آخر در نظر دید
ز چشمش نرگس ار زد لاف مستی
مگر آن مست را او بی خبر دید
از آن عاقل نیامد در ره عشق
که این ره را سراسر پر خطر دید
چو با عقل و خرد کاری نشد راست
به راه عشق دل کاری دگر دید
مکن عیب ار شود دیوانه عاشق
جنون را در ره عشق او هنر دید
ز دنیا شاهدی یکسر گذر کرد
چو اسبابش سراسر بر گذر دید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگه کرد آن شکفته دشت و در دید
جهان چون روی ویس سیمبر دید
چو لختی دید از آن دیدن خطر دید
که بیش آشفته شد تا بیشتر دید
شما آخر تأسّف می نخوردید
ز درد آنکه با یوسف چه کردید؟
چو دل چوگان زلفت در نظر دید
پریشان گشت و حال خود دگر دید
غمت صد رخنه در جان کرد ما را
مگر دیوار ما کوتاهتر دید
ترا در رهگذر ناگاه دیدم
[...]
به جست و جوی او هر گوشه گردید
نه از او و نه از گردش اثر دید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.