کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود
چون من مبادا هیچ کس درمانده ا ندر کار خود
ای سرو قد سیم تن وی گل رخ نازک بدن
از دوستان بشنو سخن خواری مکن با یار خود
لعل لبت با جان قرین زیر لبت در ثمین
با حسن لطف این چنین ضایع مکن بازار خود
با چهره بهتر از مهی قدت به از سرو سهی
بوسی به جانی می دهی بس خود بکن بازار خود
شد شاهدی چون در فنون در قید زلف تو زبون
بگذار کز سوز درون گرید به حال زار خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه شاعر است که تنها در گریه و دردهای زندگی مشغول است. او به زیبایی و نجابت معشوقش اشاره میکند و از او میخواهد که به خود و عشقش اهمیت بیشتری بدهد. شاعر به معشوق میگوید که زیبایی و جذابیت خود را نادیده نگیرد و از عشق به درستی بهرهبرداری کند. در نهایت، احساس ناامیدی و سوز دل او از شدت عشق و وابستگی به معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در زندگی، جز گریه و اندوه کار دیگری ندارم و نمیخواهم هیچکس همانند من در کارهایش درمانده و بیپناه باشد.
هوش مصنوعی: ای سرو بلند و باهیکل زیبا، و ای گل نرم و لطیف، از دوستانت بیاموز که با یار خود خوار نباشی و بیاحترامی نکن.
هوش مصنوعی: لبانت همچون لعل است و با جان من در ارتباط، زیر لب تو، گنجینهای از زیبایی نهفته است. این لطف و زیبایی را نابود نکن و اجازه نده که بازار دل من کساد شود.
هوش مصنوعی: با چهرهای زیباتر از زیبایی ماه و قدی بهتر از سرو، تو برای بوسهای جانت را فدای میکنی. پس اجازه بده که خودت را در بازار عشق عرضه کنی.
هوش مصنوعی: شاهدی به بند زلف تو گرفتار شده و زبون است. بگذار که از درد درونش به حال زار خود ناله کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با یار خود
مسکین من بی صبر و دل، حیران شده در کار خود
هم مرغ نالان در چمن، هم گل دریده پیرهن
هر کس به یاری در سخن، من با دل افگار خود
عقلم که بودی رهنمون، خندید بر اهل جنون
[...]
عید است و چون گل هر کسی خندان به روی یار خود
ما و دلی چون غنچه خون بی سر و گل رخسار خود
خلقی شده در جست و جو هر سو که ماه عید کو
عید من آن کان ماهرو بنمایدم دیدار خود
تا چند خون دل خورم کو ساقی جان پرورم
[...]
از بس که دایم بیگنه آزردهام از یار خود
شرمندگیها میکشم، پیش نصیحتکار خود
صد بار اگر افسون کنم، شور جنون افزون کنم
یارب چه سازم چون کنم، درماندهام در کار خود
فارغ ز ذوق محفلم، وز ساز عشرت غافلم
[...]
عید است و هرکس از غلط غیری گرفته یار خود
مائیم و در خود عالمی دار خود و دیار خود
داریم با خود گفتگو داریم در خود جستجو
خود بیدل و در خویشتن جویندهٔ دلدار خود
گم کردهٔ خویشیم ما از خلق در پیشیم ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.