امروز ز نو دلبر ما خوی دگر داشت
ما واله و او روی و نظر سوی دگر داشت
گفتم که کنم نسبت آن زلف به عنبر
آورد صبا نکهت آن بوی دگر داشت
خلق نگران رخ او کشته ز هر سو
وان سرو به هر سو نگری روی دگر داشت
دل زان نکشیدم به سوی حوری و فردوس
کو میل به سوی دگر و کوی دگر داشت
گر شاهدی خسته شود سوی طبیبان
از دوست طمع شربت داروی دگر داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.