قدت سرو گفتیم و رویی نداشت
چو زلف تو هم مشک بوئی نداشت
فرات ار چه سیل در سیل بود
چو چشمم بسی جست و جویی نداشت
دل ریش من هر شبی تا سحر
بجز ذکر تو گفت و گویی نداشت
محیط ار چه در خویشتن غرقه بود
چو مژگان من آب رویی نداشت
بحسرت چو شد شاهدی زیر خاک
جز آن خاک کو آرزویی نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزلی از شاعر بیانگر دلتنگی و بیخبری از معشوق است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر دریا و سیل وجود داشته باشد، چشمانش هیچ جست و جویی را نشان نمیدهد. دل او به جز ذکر معشوق، هیچ گفتگویی ندارد و اگر چه محیط اطرافش پر از شگفتی است، مژگان او هیچ زیبایی را به نمایش نمیگذارند. در نهایت، وقتی که محبوب زیر خاک میرود، هیچ حسرتی جز خاک برای او باقی نمیماند. شاعر در این ابیات، احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی خود را به زیبایی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: قد تو را به زیبایی سرو تشبیه کردیم، اما درخشش و جذابیت تو مانند زلفهایت که بوی خوش مشک دارد، نبود.
هوش مصنوعی: هرچند که فرات در حال طغیانی به سر میبرد، اما چشم من هیچ امیدی به جستجو و یافتن ندارد.
هوش مصنوعی: دل آسیبدیده من هر شبی تا صبح، جز یاد تو صحبتی نداشت.
هوش مصنوعی: اگرچه محیط پیرامونم غرق در عواطف و احساسات است، اما چشمان من از این حال و هوا بیبهرهاند و آبرویی ندارند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در زیر خاک به حسرت میافتد، تنها همان خاکی به یادش میآید که هیچ آرزویی جز آن نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین ره که جز شکل موئی نداشت
فرود آمد هیچ روئی نداشت
صبا تا ز زلف تو بویی نداشت
دلم در جهان آرزویی نداشت
جهان هرگز از نازنینان چو تو
جفا پیشه تند خویی نداشت
بهار آمد و هیچ بلبل نماند
[...]
چمن کز گل و غنچه بویی نداشت
سرو برگ جام و سبویی نداشت
ازان حال من دوش پرسید یار
که با دیگری گفتوگویی نداشت
حریفی که بر گریهام خنده زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.