حقیقت- تجدد تعینات، به حسب اقتضای ذاتی، که نسبیهاند ونسبیت عرض، است و العرض لایبقی زمانین، و به حسب اقتضای منتسبین اعنی الوجود و العدم طالب و مشتاق عدماند، و بر سرعت تمام ساری و متحرک به مرکز فطرت ذاتی خوداند که عدم است، به مثابت جواهر به مراکز: و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمرمرالسحاب.
حقیقت- ظهور سرعت سریان تعین در زمان از بدیهیات است، که در هر طرفةالعین حال را تجددی حاصل میشود تا درمرتبه خویش محکوم علیه نمیگردد به ادراک، چه هر یک از اجزای آنات او مانند نهر جاری و خط ممتد مینماید، همچنین تجدد تعین مکان و سرعت سریان آن ظاهر است، چه هر یک از اجزای جسم محیط که محل مکان است در حرکت مستدیر اقتضای اخفای جزو دیگر میکند و شبهت نیست که مکان مجموع اجزای آن جسم است و تجدد تعین حرکت از ضروریات است، از آنکه خروج از قوه به فعل جز به طریق تدریج صورت نه بندد، مگر به تصور مبداء و منتها و عدم سکون متحرک بینهما و چون زمان و مکان و حرکت درهر طرفةالعین مبدل گردد، ضرورت بود که جهات و اجسام و اعراض دیگر بدین و تیره روند که محقق است که هرآنی و جزوی را از مکان و حرکت با هر یک از معروضات ایشان نسبتی است غیر نسبت اول، و هر یکی در هر طرفةالعین به حسب لبس و خلع تعین وجودی و عدمی خاص مییابند، و این معنی را محبوس و مقید زمان و مکان درنیابد: بل هم فی لبس من خلق جدید.
تمثیل- آفتاب وکواکب را به نسبت بابقاع در هر طرفةالعین افولی و غروبی و مشرقی و مغربی است: فلا اقسم برب المشارق و المغارب.
حقیقت- مفهوم انای هر شخصی و متعینی در میان دو طرف مرکز ظاهر و باطن است، چون آن واقع است میان دو طرف زمان، و حرکت واقع میان مبداء و منتهی، و مانند خطوط که سطوح از آن مرکباند ونقطه که اصل خط است، عبارت است از هویت بی کیف که در اشخاص روان شده: کل یوم هو فی شأن.
تمثیل- قطرۀ باران در وقت نزول ریسمان نماید و نقطۀ گردان دایره و سراب آب: یحسبه الظمآن ماء.
حقیقت- هیئات اجتماعی از جمله اجزاء مرکب است و هیئات اجتماعی نسبت و عرض است هر زمانی معدوم میگردد ومرکب به عدم هر جزوی معدوم میشود و امور معقوله به نسبت با مکاشفات همان اعتبار دارد که اعتباریات به نسبت با معقولات، بلکه محسوسات در عقل از آن رو که ایشان نیز متعیناند، و تعین درغیر وجود جزعرض نیست و حکم عرض معلوم است، فی الجمله بر ناصیۀ غیر مطلقاً رقم کشیده آمد که: کل من علیها فان.
تمثیل- هیئات و صورت شخصی به حسب کمیت و کیفیت بعد از مدتی به ضرورت متغیر و متبدل میشود، چون شکوفه ونطفه که میوۀ رسیده و انسان کامل الخلقة میشود و معلوم است که آن تغیر وتبدیل به مجموع آن مدت پیدا گشته است و در هر لحظه از او چیزی از اجزاء کم شده و چیزی فزوده و از عدم جزء عدم کل لازم آید و هم بر این قیاس بود حکم چیزی که عمر آن قرنها و دورها بود، چون عناصر و افلاک و غیرهما، لیکن از قلت تغیر که در زمان بسیار میافتد محسوس نشود، مگر بعد از انقضای مدت نشأه اولی: اذاالسمآء انفطرت و اذاالکواکب انتثرت، الی قوله: علمت نفس ما قدمت و آخرت.
حقیقت- هر چیزی که به حواس ظاهر نزدیکتر بود تغییر وتبدیل در آن ظاهرتر نماید، چون عرض به نسبت با جوهر و جواهر سفلی عالم کون و فساد به نسبت با علویات وعلویات به نسبت با جواهر روحانی، و اگرچه حرکت و تبدیل اظهر متأخر مسبوق است بر متقدم اخفی و مرتب بر آن به مثابت مرکز متحرک، که هر کدام دایرهای که از او دورتر افتد حرکت مرکز در او ظاهرتر بود: و مامن دابة الاهو آخذ بناصیتها.
رمز- حرکت قلب انسانی در نفس مرکز است که: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمان یقلبها کیف یشاء. و حرکت فلک اطلس که جملۀ حرکات کمی و کیفی مفوض بدو است و دایرۀ آخرین است دوری است، اینجا: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمان و فی انفسکم و آنجا: الرحمان علی عرش استوی. و به ضرورت که حرکت دوری تابع حرکت مرکز بود، و این بود حقیقت آنکه گویند حرکت افلاک جهت تشویق نفوس است: و سخرلکم الشمس والقمر.
حقیقت- از ظهور وجود در عدم و عروض تعین و مراتب و شئون تعینات، وجوه مراتب کمالات که به نسبت با وجود، بر وجه وحدت کلی، باطن و مخفی بودند، ظاهر گشتند، و صور اسماء حسنی که مسمااند به حضرت اسمائی که نسبت آن مراتب و شئون است، در حقیقت بروجه فعلی در آئینه عدم ممکن به حد شهود رسید، بی تغیر و تکثر حقیقی، به مثابت علمی جدید که حاصل شود و بدان جناب باز گردد. و حقیقت به رجوع بر نقطۀ آخرین یعنی انسان به حد تحقیق رسید، و بیان این معنی در کتاب عزیز به عبارات مختلفه بود، چنانکه: ولنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین.
حقیقت- چون مبداء و مفهوم هر یکی از جزئیات در حالت فعل و ظهور اسمی خاص بود، و اسما به جملگی، از وجهی که ناظراند به ذات متحدند که موصوف جمله لفظ اللّه است، لاجرم هر یکی از ذرات وجود و اگرهم خود به قدر جزو لایتجزی بود به حسب قوت مشتمل باشد برجملۀ مراتب جزئیات. و ذات مقدس به جمیع وجوه اسما و افعال ناظر و قیوم آن جزوی بود: فاینما تولوا فثم وجه اللّه.
حقیقت- ظهور احکام جزوی در کلی موجب تجزی وتعدد و تغیر نیست که او به جمله جزئیات محیط و شامل، و در ذات خویش بسیط و کامل است و علم و غیره که نسبت است جز به یک وجه نیست که کثرت و اختلاف متعلق موجب کثرت و اختلاف متعلق نیست علی الخصوص نسبت عدمی و اعتباری. بلکه اوتعالی به کلیت خویش در هر ذرهای از ذرات وجود متجلی است و حکم مراتب در هر ذرهای الی مالانهایة بر یک وجه بی تعدد و تغیر بدوثابت. به اندک فراستی این معنی ادراک توان کرد. چون به حقیقت عدمیات و اعتباریات رسند، و حینئذ جملۀ مشکلات و مغالطات و همی و خیالی و عقلی منحل گردد: ان اللّه واسع علیم.
حقیقت- چون مبداء و منتهای کثرت وحدت است، لاجرم نهایت رتبت کلیات بر اشخاص است و نهایت اشخاص بر شخص مخصوص به کمالات متمیزات فصلی و شخصی از نوع اعنی علم و قدرت ونطق و خواص آن که نفس محمد است صلی اللّه علیه و سلم. آن چنانکه انسان ازحیوان به علم و قدرت ونطق ممتاز گشت، او صلی اللّه علیه و سلم در این کمالات در غایت رتبت نشست که اعجاز است و خرق عادت به قدرت فعلی و تأثیر نفوس چون: و رأیت الناس یدخلون فی دین اللّه افواجا از کلامی که: لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه، و از این جهت بعثت او به آخر الزمان و قریب به ساعت مخصوص گشت که: بعثت انا و الساعة کهاتین، اقتربت الساعة و انشق القمر.
حقیقت- نقطۀ آخرین دایره متصل بود به نقطه اولین و در دایرۀ وهمی که وجود آن از سرعت سریان نقطه است عین اول بود: نحن الآخرون السابقون، من رائی فقد رای الحق، ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه.
حقیقت- هر حرکت که بر سمت نقطۀ آخرین واقع شود اگر بر خط دایره بود مبداء حرکت از این وجه اسفل السافلین گردد و اگر از وجه ترفع بود و تنزل نوعی و شخصی اعلی علیین بوده باشد: قیل ارجعوا و رالکم فالتمسوا نورا، لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم، ثم رددناه اسفل السافلین.
خاتمة- شرف رتبۀ انسانی جهت مظهریت علم وقدرت و احدیت جمع و آخریت اول اقتضای تکلیف کرد، از آنکه فیض چون ازمبداء نزول فرماید تا به حاق وسط نرسد، عروج صورت نه بندد، که ظهور رتبه از هر یک از مظاهر لازم است و چون رتبت به کلیت به فعل آید، بعثت و تکمیل نفوس و دعوت به معاد صورت بندد: یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم تجدد و تعین در وجود و عدم، زمان و مکان، و حرکت میپردازد. بیان میکند که تجدد و تغییرات در جهان طبیعی یک حقیقت بدیهی است و هر آن moment در حال تغییر و تحول است. این تغییرات به وسیله حرکات و انتقالات در زمان و مکان بروز میکند و هر جزئی از وجود در هر لحظه در حال تبدیل و تغییر است.
متن همچنین به مفهوم انسان و ویژگیهای او به عنوان واسطهای بین قلمرو معنوی و مادی پرداخته و بیان میکند که انسان در عین حال که درگیر تعینات مادی است، باید به حقیقت وجودی خود نگاهی عمیقتر داشته باشد. ارتباطات اجتماعی و تغییرات در هویت افراد و موجودات نیز به یادآمده و تأکید میشود که این تغییرات همواره به صورت نسبی و در ارتباط با زمان و مکان صورت میگیرد.
به طور کلی، متن تأکید دارد بر اینکه هر چیزی در وجود، عموماً در حال تغییر و تطور است و این تعینات، یا به معنای وجودی و یا عدمی، همواره به واسطهی عوامل مختلف، از جمله وجود خداوند و حرکت عالم، شکل میگیرند. فارغ از شکل و ظاهر، وجود حقیقی ارتباطی عمیق و متقابل با وحدت و کمال دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت تجدد ویژگیها بر اساس اقتضای ذاتی آنهاست که نسبی هستند. این نسبیت، از عرض ناشی میشود و چون عرض، در زمان باقی نمیماند. به همین ترتیب، موجودات و عدم به عنوان دو ضابطهی واقعی همواره در جستجوی عدم هستند. آنها با سرعتی کامل در حال حرکت به سمت فطرت ذاتی خود که همان عدم است، هستند. مانند جواهرهایی که به مراکز خاص خود وابستهاند. به همین دلیل وقتی به کوهها نگاه میکنی، به نظر میرسد که ایستادهاند، در حالی که آنها در واقع در حال حرکت هستند، مانند عبور ابرها.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که سرعت تغییرات در زمان امری بدیهی است و در هر لحظه حال جدیدی به وجود میآید که به شناخت ما وابسته نیست. مانند یک جریان آب که همیشه در حال حرکت است. همچنین تغییرات فضایی و سرعت آن نیز واضح است. هر جزء از محیط که مکان را تشکیل میدهد، در حرکت دایرهای خود باعث پنهان شدن جزء دیگری میشود. مسلماً مکان شامل تمام اجزای آن جسم است و تغییر در حرکت ضرورتی انکارناپذیر دارد، زیرا انتقال از حالت بالقوه به فعل تنها به تدریج ممکن است. این انتقال نیازمند تصور یک نقطه آغاز و پایانی و همچنین عدم سکون جسم متحرک بین این دو است. از آنجا که زمان، مکان و حرکت در هر لحظه تغییر میکنند، ضروری است که جهات، اجسام و ویژگیهای دیگر نیز به همین صورت تغییر کنند. بنابراین، هر آن و هر جزء از مکان و حرکت نسبت جدیدی به موارد دیگر دارد که با نسبت اولیه متفاوت است، و هر یک در هر لحظه به تناسب تغییرات موجودی خاص و عدم وجود خاصی را تجربه میکنند. این مفهوم تحت تأثیر زمان و مکان محدود نمیشود، بلکه نشاندهنده وجود تحول و نوآوری مداوم است.
هوش مصنوعی: در این متن به رابطه بین خورشید و ستارهها اشاره شده است. در هر لحظه، خورشید در حال طلوع و غروب است و میتوان آن را با مشرق و مغرب مقایسه کرد. بدین ترتیب، به اهمیت و عظمت پدیدههای آسمانی اشاره شده است.
هوش مصنوعی: حقیقت به معنای وجود هر فرد، در میانه دو جنبه ظاهری و باطنی او قرار دارد. این حقیقت در میان دو نقطه زمانی واقع میشود و حرکتی بین آغاز و پایان را تجربه میکند. مانند خطوطی که سطوح را تشکیل میدهند و نقطهای که اساس خط محسوب میشود، حقیقت از هویتی بدون ویژگی تشکیل شده که در وجود انسانها جاری است. در هر روز و هر لحظه، حقیقت در حال تغییر و تحول است.
هوش مصنوعی: تشبیههایی مانند یک قطره باران که زمانی که میافتد مانند ریسمانی به نظر میرسد، یا نقطهای که دور یک دایره میچرخد، و همچنین سرابی که یک تشنه آن را آب میپندارد.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هیئات اجتماعی ترکیبی از اجزای متعددی هستند و این هیئات همواره در حال تغییر و تحولاند. هر زمان که یکی از این اجزا از بین برود، کل ترکیب نیز از بین میرود. مفاهیم معقول و محسوس نیز بر اساس تجارب ما شکل میگیرند و این تعین، تنها یک وضعیت عرضی است. به همین دلیل، حقیقت و واقعیت در نهایت به حالتی غیرمستقل وابستهاند و این وضعیت در نهایت نشان میدهد که همه چیز در حال گذر است و هیچ چیزی پایدار نیست.
هوش مصنوعی: شکل و وضعیت اشیاء و موجودات به تدریج و به ضرورت تغییر میکند. مانند شکوفه و نطفه که پس از مدتی به میوهای رسیده و به انسان کاملی تبدیل میشوند. این تغییرات به مرور زمان و در هر لحظه انجام میشود، به طوری که بخشی از اجزاء از بین میرود و بخشی دیگر اضافه میشود. این قضیه در مورد موجوداتی که عمر طولانی دارند، مانند عناصر و سیارات نیز صدق میکند. تغییرات آنها به قدری کم و ناچیز است که در زمان کوتاه قابل مشاهده نیست، مگر پس از گذشت زمان زیادی که نشانههای آن قابل اطمینان تر میشود، مانند آنگاه که آسمان شکافته میشود و ستارهها پراکنده میشوند. در نهایت، هر شخصی آنچه انجام داده و نیز آنچه را که انجام نداده خواهد دانست.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هر چیزی که به حواس ما نزدیکتر باشد، تغییرات و تغییراتش بیشتر به چشم میآید. این تغییرات در مقایسه با جوهر و موجودات سطحی جهان بیثباتی، همچنین نسبت به موجودات برتر و روحانی قابل مشاهدهتر هستند. در واقع، حرکت و تغییرات در سطح و شکل، به طور طبیعی از تغییرات عمیقتر و پنهانتر پیروی میکنند. به نوعی میتوان گفت که هر کدام از اینها همانند دایرههایی هستند که از مرکز حرکت میکنند، به طوری که هر چه از مرکز دورتر میشویم، حرکت در آن بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: حرکت قلب انسان در مرکز هستی قرار دارد و به نوعی به ارادهی خداوند در دستان اوست. همچنین، چرخش آسمانها و حرکات آنها تحت تاثیر این مرکز و به ارادهی او انجام میشود. به عبارتی، حرکت افلاک در واقع برای تحریک و تشویق روحها و نفسهاست و این موضوع به وضوح در آیات قرآن نیز قابل مشاهده است که به خورشید و ماه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: حقیقت از زمان ظهور وجود در عدم و بروز تعینات و مراحل مختلف آن، جنبههای کمالاتی که در نسبت با وجود و به صورت کلی پنهان بودند، آشکار شد. تصاویر نامهای حسنی که به مرتبه خاصی تعلق دارند، در واقع به صورت فعلی در آینه عدم، به مرحله شهود رسیدند، بدون این که دچار تغییر و تنوع واقعی شوند. این امر مانند یک علم جدید است که به دست میآید و به سوی آن جناب بازمیگردد. حقیقت به نقطه نهایی خود، یعنی انسان، رسید و در این باره در کتاب مقدس به عبارات مختلفی اشاره شده است، از جمله آیهای که میگوید: ما شما را آزمایش میکنیم تا بدانیم کدام یک از شما جهادگران و صابرین هستید.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هر کدام از جزئیات واقعیت در حالتی خاص و نمایان شده بودند، و اسمها به طور کلی، از جهتی به ذات واحدی اشاره دارند که به عنوان وصف خداوند شناخته میشود. بنابراین، هر ذرهای از وجود، حتی اگر به اندازه یک جزء ناچیز باشد، به نوعی در بر گیرنده مراتب جزئیات است. ذات مقدس به تمامی جنبههای اسماء و افعال، ناظر و نگهدارنده آن جزئیات است: هر جا که رو بیندازید، آنجا وجه خداوند است.
هوش مصنوعی: ظهور قوانین جزئی در کلی باعث تکهتکه شدن یا تغییر آن نمیشود، چرا که این کلیت در ذات خود بسیط و کامل است. علم و مقولات دیگر نیز فقط به یک شکل نسبت پیدا میکنند و اختلافات و کثرتهای مربوط به آنها دلیل بر کثرت و تعدد خودشان نیست، به ویژه نسبتهایی که عدمی و اعتباری هستند. بلکه حقیقت این است که خالق به کلیت خود در هر ذرهای از وجود متجلی است و قوانین مختلف در هر ذره به یک شکل و بدون کثرت و تغییر وجود دارند و ثابت هستند. با کمی دقت میتوان این مفهوم را درک کرد، زیرا وقتی به حقیقت عدمیات و اعتباریات پی میبریم، تمامی مشکلات و ابهامات و تناقضات ذهنی و عقلی حل میشود؛ زیرا او بینهایت و دانش آفرین است.
هوش مصنوعی: حقیقت از آنجا که منبع و هدف تنوع، وحدت است، بنابراین بالاترین درجه کلیات نسبت به افراد است و بالاترین درجه افراد نسبت به شخصیت خاصی است که دارای کمالات و ویژگیهای متمایز است، به ویژه در زمینه علم، قدرت، گفتار و ویژگیهای دیگر که در شخصیت پیامبر محمد (صلی الله علیه و آله) متمرکز است. همانطور که انسان به واسطه علم و قدرت و گفتار از حیوانات متمایز میشود، او (ص) در این کمالات به اوج رسیده است که خود معجزهای است و فراتر از عادت به واسطه قدرت فعلی و تأثیر روحها. به عنوان نمونه، دیدن مردم در حال ورود به دین خدا به صورت گروهی، و اینکه سخن گفته شده که هیچ باطلی به آن نمیرسد، نشاندهنده اهمیت بعثت او در آخر الزمان و نزدیکی به قیامت است، چنانچه او فرمود: "بعثت من و ساعت مانند این دو است" و همچنین زمان در حال نزدیک شدن است و ماه شکافته شده است.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که آخرین نقطه به اولین نقطه متصل بود و در دایرهای خیالی که به واسطه سرعت حرکت نقطه ایجاد شده، این دو نقطه یکسان بودند: ما آخرین هستیم که پیشتازیم، کسی که تو را ببیند، حقیقت را دیده است و بهراستی کسانی که با تو بیعت میکنند، در واقع با خدا بیعت میکنند.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هر حرکتی که به سمت هدف نهایی انجام شود، اگر بر مسیر دایرهای باشد، منبع حرکت به پایینترین نقطه خواهد رسید. اما اگر از یک سطح بالاتر شروع شود و به سمت پایین بیاید، به یک نوع و موجودی برتر تبدیل میشود. گفته شده است که برگردید و نور را جستجو کنید، زیرا ما انسان را در بهترین شکل آفریدهایم، اما سپس او را به پایینترین سطح بازگرداندیم.
هوش مصنوعی: انسانیت به خاطر نشان دادن علم و قدرت و وحدت جمع و آخرت از ابتدا وظایفی را اقتضا میکند. زیرا فیض الهی وقتی از منبع خود نازل میشود، تا به نقطه میانی نرسد، به عروج و ظهور صورت نمیبخشد. ظهور هر مرتبه نیازمند جلوهگری از یکی از مظاهر است و وقتی مرتبه به طور کلی به فعلیت برسد، موجب بعثت، تکمیل نفوس و دعوت به معاد میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.