ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده
عاشق بدیدن تو زخود بی خبر شده
دریای عشق دردل ما موج می زند
تااز تو گوش ما (چو) صدف پر گهر شده
عاشق که جز تو دردل او نیست این زمان
اندر ره تو آمده کز خود بدر شده
درهر قدم اگرچه سری کرده زیر پای
سرباز پس فگنده و او پیشتر شده
چون گوش بهر طاعت تو جمله گشته سمع
چون چشم سوی تو همه اعضا نظر شده
درکوی تو که مجمع ارواح و انفس است
زآفاق در گذشته و زافلاک برشده
در مجلس تو سوختگان تو همچو شمع
زنده بتیغ گشته و کشته بسر شده
دلدادگان صورت جان پرور ترا
ازبهر کشف حال معانی صور شده
آبی کشیده شاخ زبیخ درخت خوش
قسمی ازو شکوفه وقسمی ثمر شده
تا گفته ای درآیمت ازدر بدین امید
مارا بسان چشم همه خانه درشده
مرسیف راکه دیده زغیر تو باد کور
دل کار چشم کرده بصیرت بصرشده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ذکر خنجر تو به عالم سمر شده
وز عدل تو به چین و به ماچین خبر شده
گردون به پیش همت تو گشته چون زمین
دریا به نزد دو کف تو چون شمر شده
زی حلم و طبع تو نسب آرند کوه و بحر
[...]
ای زلف مشک فام تو لاله سپر شده
دلها بپیش غمزهٔ تیرت سپر شده
با گونهٔ دو عارض و با طعم دو لبت
بازار لاله رفته و آب شکر شده
ای بسته بر میان کمر جور وزین قبل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.