من از خدای جهان عمر میخواهم چندان
که غنچه متبسم شود گل خندان
هلال وارش اگر چه جمال کامل نیست
ولی چو مه شودش ملک حسن صد چندان
همی خواهم چو جهانیش آرزومندند
که ایزدش برساند بآرزومندان
بدو چگونه تواند رسید عاشق را
بجد اهل طلب یا بصبر خرسندان
ببذل زر نرسد کس بلعل دوست چنانک
بریسمان نشود منتظم در دندان
ایا بدولت آزادی از جهان گشته
غلام بنده درگاه تو خداوندان
نپرورد چو تو شیرین و گر درآمیزد
بشهد مادر ایام شیر فرزندان
غمت چگونه نگیرد حصار و قلعه دل
که خصم دست گشاده است و شهر دربندان
چو دوست سخت دل افتاد سیف فرغانی
برو چو مطرقه می زن سری برین سندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دبیری از عشق و longing در برابر خداوند و زیباییهای طبیعت و عشق است. شاعر از خداوند عمر طولانی میخواهد تا بتواند شاهد شکوفایی گلها باشد و زیباییهای جهان را ببیند. او به زیباییهایی که در هلال دیده میشود اشاره میکند و بیان میکند که عشق واقعی به خواستهها و آرزوها نیاز دارد. همچنین، او به سختیهایی که در این راه وجود دارد نیز اشاره میکند و تأکید میکند که برای رسیدن به عشق و دوست داشتن، باید صبر و تلاش کرد. شاعر در نهایت از خداوند میخواهد که او را در این مسیر یاری کند و از محبت و دوستیاش بینصیب نگذارد.
هوش مصنوعی: من از خداوند درخواست میکنم که عمری به من بدهد تا زمانی که غنچهای ابتدا شکوفا شود و سپس گل بوسیله لبخندش به زیبایی برسد.
هوش مصنوعی: اگرچه هلالی که در آسمان میدرخشد، به طور کامل زیبا نیست، اما وقتی که به شکل ماه کامل در میآید، زیباییاش چندین برابر میشود.
هوش مصنوعی: من میخواهم که مانند جهانیان، کسانی که آرزو دارند، به آرزوهایشان برسند و خداوند ایشان را به آرزوهایشان برساند.
هوش مصنوعی: عاشق چگونه میتواند به مقصد خود برسد، آیا با تلاش و جستجوی اهل علم و دانش یا با صبر و تحمل همچون خرسندها؟
هوش مصنوعی: اگر کسی جواهرات خود را هدیه کند، هیچ کس به ارزش دوستی دست نخواهد یافت. مانند اینکه رشتهای در دندان منظم نمیشود.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر نعمت آزادی، مانند یک بنده و غلام درگاه تو، ای صاحباختیار، از این جهان رها شدهام؟
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند تو پرورش پیدا کند و حتی اگر در طمع شیرینی و خوشیهای زندگی باشد، مادر زمانه فرزندانش را همچون شیر در آغوش میگیرد.
هوش مصنوعی: چگونه غم میتواند قلب و احساسات آدمی را در بر بگیرد، در حالی که دشمن با نیت بد به آن نزدیک شده و تمام اطراف آن را تحت کنترل دارد؟
هوش مصنوعی: وقتی که دوست بیرحم و سختدل شد، ای سیف فرغانی، همچون چکش به سر این سندان زن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو نیست پیش پدر اینقدر یقین که پسر
ز خیل بی خردان است یا خردمندان
بس است سیرت نیکو حکیم را فرزند
زبون زن چه شود بر امید فرزندان
درست نیست گشودن به خنده لب چندان
که خویش را شکند، پسته چون شود خندان
به ملک صبر ترا خاتم سلیمانیست
جگر شود چو نگیندان گوهر دندان
تو یوسفی و، جهان بقا ترا مصر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.